یه مریم جدید

یه غریبه، یه آشنا

یه مریم جدید

یه غریبه، یه آشنا

آسایش


آسایش یعنی حسی که بعد از دادن یک امتحان خیلی مهم داری! 



بی وطن

بی وطن یعنی من،
که نه بوی این خاک غریب مشامم را می نوازد،
و نه دیگر آن خاک آشنا مرا تاب می آورد.

جوانی

جوانی یعنی وقتی که مجبور نیستی برای پیدا کردن سال تولدت از اسکرول استفاده کنی.

مزخرف

مزخرف یعنی حسی که بعد از پنهان کردن خودِ واقعی ات داری، فقط از ترس قضاوت شدن...

غربت

غربت یعنی جایی که نمی تونی بدون اینکه احمق و ضعیف فرض بشی، گریه کنی.