یه مریم جدید

یه غریبه، یه آشنا

یه مریم جدید

یه غریبه، یه آشنا

صفر مطلق

چهارشنبه شده صفر مطلق تقویمم! امروز روز منفی دو است. روز صِفرم حرکت می کنم به سویت و روز دوم، به یاری خدا، می بینمت. درست هشت روز مانده به هشت ماهِ تمام، ندیدنت. روز سیزدهم جشن می گیریم یکی شدنمان را درست هشت ماه و هشت روز پس از پیمان بستنمان.


دلم می خواهد که بدانی شادم. که خوشبختم. که بی تابم. که ممنونم. که راضیم. دلم می خواهد که بدانی نگرانم. نگران از اینکه تنها مانده ای. دلگیرم از اینکه نتوانستم در کنارت باشم. جایی از دلم خالی است. جای دونفره هایمان. جای خاطرات هشت ماهه ای که با خاطرات پنج روز پرش کردیم. دلم می خواهد که بدانی که داشتنت می ارزد به همه تنهایی هایم، به همه جای خالی دلم. دلم می خواهد که بدانی هرچه بیشتر صبوری می کنی، بیشتر عاشقت می شوم و عهدم را برای خوشبخت کردنت محکم تر می کنم.


نمی دانم چند صفر مطلق دیگر خواهم داشت. دعا کن صبوریم زیاد شود. 





نظرات 1 + ارسال نظر
Mahdi سه‌شنبه 30 اردیبهشت 1393 ساعت 05:47 ب.ظ

متن های شما آدم رو عاشق تر میکنه! آدم دیوونه رو هم دیوونه تر مثه خودم. آدم سنگ دل رو هم دلشو آب میکنه. امیدوارم باشم و همیشه وبلاگتون رو بخونم. کاش یادم نره و باز بیام کاش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد