یه مریم جدید

یه غریبه، یه آشنا

یه مریم جدید

یه غریبه، یه آشنا

تو

*شده ای بهانه جدیدی برای شکر کردنِ خدا. وقتی که با محبت نگاهم می کنی. وقتی که از دلتنگی حرف می زنی. وقتی که صبورانه نازم را می کشی. وقتی که می گویی "چه قدر خوبه که دارمت". همه اش می خواهم خدا را شکر کنم برای نعمتِ تو. 


*انگار از توی رویاهایم بیرون آمده ای. امروز یادم آمد از سالهای نوجوانی و سریالی که پخش می شد. و مرد سریال که قد بلند بود و کم حرف. چشمانی مهربان داشت و رفتاری ملایم. حمایتگر بود و صبور. با موهای کم پشت و علاقمه مند به چوب. نجار بود. و آرزویم که همسرم این چنین باشد. انگار که فرشته مهربان با چوب جادویی اش مرد رویاهای نوجوانیم را واقعی کرده باشد. تو بگو...برآورده شدن یک رویا شکر ندارد؟


*تو قرار بود پایانی باشی بر تنهایی هایم. نوروز امسال اما، به اندازه یک نفر بیشتر، تنهاترم. جای خالیت، نبودنت، کاسه دلتنگی هایم را پر کرده است.





نظرات 3 + ارسال نظر
م.جانبلاغی یکشنبه 3 فروردین 1393 ساعت 12:02 ب.ظ http://maktabezendegi.blogsky.com

خودت گفتی وعده در بهـــار است / بهــار آمد دلـــم در انتظـــار است

بهار هر کسی عیــد است و نوروز / بهـــار عاشــقان دیـــدار یار است
.
سلام
خیلی خوشحالم به وبلاگتون سر زدم و از مطالبتون حتما استفاده خواهم کرد.
از شما هم دعوت میکنم به سایت مکتب زندگی سر بزنید. مطمئنن خوشتان خواهد اومد

سلام
ممنون. شعر زیبایی است.

لیلا یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت 12:26 ق.ظ

خدا صابران را دوست دارد وپاداش صبرشان را به نیکی می دهد.
بارها شاهد بودم که با چه احساسی درباره خوشبختی دوستات حرف می زدی ومن معتقدم که این نعمت بزرگ به پاس آن احساسهای پاک دور از حسادته.

چه استعدادی داری تو در آرام کردنِ من!

لیلا شنبه 16 فروردین 1393 ساعت 11:43 ب.ظ

این نظر لطفتته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد