منِ توی آینه چشم هایش را تنگ می کند و با دقت صورتم را می کاود. لب بر می چیند و می گوید: "گوشه ی چشمات که چروک افتاده. خط کنار لبت هم که روز به روز عمیق تر میشه. باید بیشتر به پوستت برسی. داری پیر میشی."
منِ من صمیمانه و سرخوشانه می اندیشد: "پیری؟ نه! دلیل این چروک ها اینه که این روزها بیشتر می خندم. فقط همین!"
خوشحالم که بیشتر می خندی
این یک
اما باور کن برا منی که هر روزبیدار میشم و با یک دنیا مسئله ریز و درشت مواجه میشم انگار از غار اصحاب کهف درومدم یه کم همیشه خندیدن و خط لبخند عجیب
با این یه جنبه مریم جدید ضمن اظهار خوشحالی اما هنوز ارتباط برقرار نکردم
بازم بوس
سلام soulmate عزیزم،
من هم هر روز با مشکلات و گرفتاری ها دست و پنجه نرم می کنم. اونم دست تنها. لبخند من از حس رضایتم از زندگیم ناشی می شه. چیزی که خیلی وقت بود نداشتم.
عالیه اگه همیشه دنیا رو با این دید نگاه کنی هیچ وقت احساس پیری نخواهی کرد
خداییش این مطلب رو خیلی دوست داشتم ودقیقا با روحیه من همخوانی داره.
مرسی عزیزم!
احتمالا به خاطر کم کردن وزنه